صفحه اول

گارد آزادی: ضرورت دفاع از امنیت و آزادی مردم در جریان سرنگونی جمهوری اسلامی

بحث پیرامون قرار پیشنهادی به پلنوم سوم کمیته مرکزی

به نقل از ضمیمه کمونیست ماهانه شماره ۲ – آبان ۱۳۸۴ – اکتبر ۲۰۰۵

فهرست

دور اول: معرفی قرار

رفقا!

با توجه به بحث مفصلی که در مورد اوضاع سیاسی ایران و اولویتهای حزب داشتیم، قرار پیشنهادی در مورد گارد آزادی را مختصر معرفی میکنم. بعدا اگر لازم شد در نوبت دوم توضیحات بیشتری خواهم داد.

ایده گارد آزادی یک جنبه "قدیمی" دارد که ما با آن آشنا هستیم و خبرگی کامل در انجام آن داریم و یک جنبه جدید که باید به آن توجه کنیم.

جنبه جدید مسئله خصلت سراسری گارد آزادی است که ابتدا در این مورد صحبت خواهم کرد و جنبه قدیمی تر آن به اهمیت پتانسیل نظامی ما در کردستان بر میگردد که بعدا به آن میپردازم.

الف - جنبه سراسری گارد آزادی

خاصیت عمومی گارد آزادی، چه در تهران و چه در مشهد یا سنندج به این وظیفه حیاتی بر میگردد که تضمین کند که در پروسه سرنگونی جمهوری اسلامی و بعد از آن امنیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم بدست دار و دسته های قومی، اسلامی، یا گانگسترهای سیاسی گرو گرفته نمیشود. بنیادهای زندگی مدنی در جامعه از هم پاشیده نمیگردد. ایران عراقیزه نمیشود. گارد آزادی باید پایه و عنصر قدرت لازم را فراهم کند.

در نتیجه از این جنبه، گارد آزادی، چه در کردستان و چه در خارج کردستان، جزء اساسی رودرروئی با خطر سناریو سیاه و یک سیاست انتگره با سیاست کنترل محله است. در این متن واحدهای گارد آزادی میتواند از همان روز اول مسلح نباشد و بعدا به تدریج مسلح شود. واحدهای گارد آزادی جمع هائی هستند که قبل از هر چیز فضای محله را کنترل میکنند، جمع هائی هستند که حواس شان به این جنبه از اوضاع و سیاست هست و به تدریج، با توجه به اوضاع و احوال، یا خود را مسلح میکنند یا ما کمک میکنیم این کار را انجام دهند.

فعالیت گارد آزادی در این بُــعد، چه در کردستان و چه در خارج کردستان، معطوف به عملیات نظامی نیست، وجود و حضور گارد آزادی در یک محله، در یک شهر، در مدرسه یا دانشگاه و یا کارخانه ناظر بر وجود فعل و انفعال خاصی است. این فعل و انفعال عبارت از هشیاری نسبت به خطر سناریو سیاه و ضرورت تضمین امنیت مردم است.

بارها توضیح داده ایم که وقتی صحبت از کنترل میکنیم منظورمان برقراری پست بازرسی یا کنترل پلیسی نیست. منظور احاطه فکری، ارزشی و سیاسی بر فضای محل، تاثیرگذاری بر آن، بالا بردن هشیاری مردم و تامین قابلیت عملی ممانعت از دارودسته های اسلامی، قومی و گانگسترهای سیاسی برای تحمیل خود بر مردم، زورگوئی و تعدی به امنیت مردم است.

منظور تامین یک فضای آزادیخواهانه و انسانی در محل فعالیت است. واحد گارد آزادی بخش لایتجزای فعالیت حزب در محل است. اهرم و ابزار قدرت فعالیت کمونیستی و زندگی و فعالیت آزادیخواهانه در محل است. منظور این است که گارد آزادی برای خود وظیفه حفاظت و حراست مردم و بنیادهای زندگی مدنی را در قبال جریانات باند سیاهی قائل است. این خاصیت هم در سراسر ایران صادق است. در نتیجه گارد آزادی و واحد های آن باید قدرتمند شوند باید رشد کنند و زیاد شوند و مهمتر از همه اینکه باید حواس شان باشد و این وظیفه را برای خود قائل باشند.

واحدهای گارد آزادی باید این کار را به هر درجه ای که میتوانند انجام دهند. به این معنی گارد آزادی تنها هسته ها یا واحدهای نظامی مسلح نیست. یک نیروی سیاسی – نظامی است که عمیقا در زندگی و رگ و ریشه محل فعالیت خود حضور دارد. همانطور که اشاره شد این نیرو بخشی از فعل و انفعال حزب در هر محل است. کل وظیفه کنترل محله به حزب برمیگردد و گارد آزادی ابزار مهم آن است که بنا به موقعیت میتواند قبل یا بعد از بقیه اعضاء و جوارح حزب در یک جا سازمان پیدا کند.

ب - جنبه خاص گارد آزادی در کردستان

آنجا که به کردستان بر میگردد، گارد آزادی علاوه بر این وظیفه، نقش مهم دیگری را بر عهده دارد که ما از قبل همیشه بر آن تاکید داشته ایم و بیشتر با آن آشنا هستیم.

در کردستان رابطه میان مردم با جمهوری اسلامی بعد نظامی پیدا کرده است. هر تحرک سراسری و همگانی مردم کردستان در مقابل جمهوری اسلامی بدون بر و برگرد از هر دو طرف بعد نظامی پیدا میکند. این واقعیت در آرایش احزاب سیاسی در کردستان منعکس است. خود ما سابقه چندین سال مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی را داریم. هنوز با نیروی نفوذ توده ای و قدرت اسلحه مان میتوانیم امنیت فعالیت مان در کردستان را حفظ کنیم.

اما این همه قضیه نیست. رابطه میان احزاب سیاسی هم در کردستان بعد نظامی پیدا کرده است. یک حزب کمونیستی بطور دائم در خطر هجوم و تعرض نیروی مسلح احزاب ناسیونالیست است. در غیاب قدرت دفاع از خود، هیچ حزب سیاسی ای در کردستان شانس ندارد. نه به لحاظ عملی شانس دارد و نه در ابعاد اجتماعی این شانس را دارد که اعتماد مردم را کسب میکند.

رابطه میان مردم با جمهوری اسلامی، احزاب اپوزیسیون با دولت و میان خود احزاب اپوزیسیون، مستقل از خواست ما و راستش علیرغم خواست ما، بعد نظامی پیدا کرده است. کشتار فعالین سازمان پیکار توسط حزب دمکرات، حملات متعدد و مکرر نظامی حزب دمکرات به کومه له در طول سالهای فعالیت ما، رابطه اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق، حملات اتحادیه میهنی به حزب کمونیست کارگری عراق، جنگ پ ک ک با اتحادیه میهنی و جریان بارزانی تنها گوشه هائی از این واقعیت است.

امنیت مردم به کرات، همزمان مورد حمله نیروهای مسلح رژیم و نیروهای مسلح احزاب ناسیونالیست قرار گرفته است.

گارد آزادی ضامن دفاع از امنیت مردم و دفاع از آزادی فعالیت سیاسی حزب و پس زدن هر تعرض نیروهای ناسیونالیست به مردم، به طبقه کارگر و یا به حزب ما هم هست. کسی نباید بتواند در مقابل ما و در مقابل آزادی فعالیت سیاسی دست به اسلحه ببرد. گارد آزادی ضامن این تعهد و ابزار پشیمان کردن اینهاست.

در کردستان سرنگونی جمهوری اسلامی، و حتی تضعیف کنترل دولت بر این منطقه در نتیجه اعتراضات توده ای مردم، بطور قطع منجر به سرازیر شدن نیروهای مسلح احزاب ناسیونالیست به دور شهرها و بعد به داخل شهرها خواهد شد. این روند قطعی است.

بطور قطع تکلیف جمهوری اسلامی در کردستان را مخلوطی از نیروی اعتراض توده ای مردم و نیروی مسلح احزاب سیاسی تعیین خواهد کرد. سیاست در کردستان هر دو این عناصر یعنی اعتراض توده ای و نیروی مسلح احزاب سیاسی اپوزیسیون را در خود دارد.

خواست بیرون رفتن قوای مسلح جمهوری اسلامی از شهرها و یا از کردستان به سرعت میتواند توده گیر شود و بعد نظامی پیدا میکند. این موقعیتی است که در خارج کردستان وجود ندارد. این رابطه تاریخ دارد و آتشفشانی است که دیر یا زود فوران خواهد کرد.

ما باید برای این وضع آماده باشیم. در کردستان گارد آزادی، در تمایز از سایر نقاط ایران، وظایف ویژه و نظامی بر عهده دارد که از گشت های سیاسی – نظامی، تا کنترل موقتی محل و از حفاظت تحرک علنی رهبران حزب در میان مردم تا تحرک دسته های سازمانده و از حفاظت از فعالیت ها، نهاد ها، امکان حزبی و توده ای تا ایجاد واحدهای منظم بزرگتر و متحرک، مانند گردان و تیپ و غیره را شامل میشود. این فعالیتی است که ما تا اینجا متخصص آن هستیم، این کار را کرده ایم و اینبار باید در ابعاد وسیع تر انجام دهیم.

در بحث قبل اشاره کردم گارد آزادی نیروی مبارزه مسلحانه سنت محاصره شهر از طریق روستا، هسته مسلح سنت چریکی و یا نیروی پیشمرگ سنت ناسیونالیسم کرد نیست. نیروی تماما جدیدی است با الگو ها و استانداردهای خودمان، منطبق با زندگی و کار مردم شهر و بویژه طبقه کارگر و مردم زحمتکش. ما باید قدرت دفاع از خود در مقابل جمهوری اسلامی و در مقابل مزاحمت احزاب ناسیونالیست و دار و دسته های مذهبی و قومی و گانگسترهای سیاسی را داشته باشیم. با بالا رفتن تب و تاب اعتراض عمومی، نیروی مسلح حزب ما، گارد آزادی، باید از درون شهرها و از درون جامعه، و نه از کوه و از پشت مرزها و اردوگاه ها، بجوشد، فوران کند، و قبل از هر نیروی دیگری امنیت مردم و جامعه را تضمین کند.

واقعیت این است که احزاب ناسیونالیست نیروی نظامی حرفه ای شان را در مرزها آماده نگاه داشته اند. از همه دولتها پول میگیرند، با همه دولتها، و با هم میسازند، و نیروی نظامی شان را در اردوگاههای مختلف در عراق آماده دارند.

با تغییر تناسب قوا میان مردم و جمهوری اسلامی اینها اولا به سرعت نیروی شان را افزایش میدهند و در ثانی به سرعت وارد شهرها و روستاها میشوند، خود را به مردم تحمیل میکنند، عملا دولت تشکیل میدهند. اولین کار آنها، تاریخ نشان داده است و با عقل سلیم هم میشود فهمید، تلاش برای قلع و قمع مخالفین، طبقه کارگر، آزادیخواهان و کمونیستها است. اگر خلاء قدرت در سایر بخشهای ایران، حتی موقتی، ممکن باشد، در کردستان چنین خلاء قدرت وجود نخواهد داشت. قدرت میان احزاب مسلح تقسیم میشود. به عراق نگاه کنید.

عرصه، سیاست و الگوی فعالیت ما امکان به وجود آوردن یک نیروی حرفه ای در مرزها را نمی دهد. پولش را نداریم، پرنسیب های مان امکان زندگی در شکاف میان دولتها و سازش با دولت عراق یا اتحادیه میهنی را نمیدهد. پولش را هم که داشته باشیم این عرصه و نوع کاری است که دولتها، بخصوص آمریکا، با سرازیر کردن پول و اسلحه تناسب قوا را در آن تغییر میدهند. این خوابیدن در مرز و سکونت در اردوگاه نمیتواند الگوی اصلی فعالیت ما باشد. اگر پول و امکانش را داشته باشیم باید از آن استفاده کنیم. اما شهرها کانون قدرت ما هستند. گارد آزادی و حزب ما باید تضمین کند که قبل از رسیدن هر نیروی مسلحی نیروی مسلح کمونیستها در ابعاد توده ای حضور دارد و امنیت و آزادی مردم را در مقابل جمهوری اسلامی و احزاب ناسیونالیست حفظ میکند.

ما نباید اجازه دهیم که قیام مردم در کردستان ایران به سرنوشت قیام مردم در کردستان عراق تبدیل شود و جامعه و مردم قربانی سیاستها و زور گوئی احزاب ناسیونالیست شود.

ما باید تضمین کنیم که وقتی که در کردستان نیروهای مسلح احزاب وارد میدان شدند، نیروی مسلح ما به مراتب وسیع تر و قوی تر از احزاب ناسیونالیست در صحنه حاضر است. این نیرو باید اساسا از محل کار و زندگی مردم بیرون بجوشد و قبل از اینکه کسی بخواهد خود را به مردم تحمیل کند کنترل اوضاع را بدست گرفته باشد.

پ – رابطه با حزب

در متن اولیه قراری که تقدیم پلنوم کردم علاوه بر برنامه حزب، بیانیه حقوق جهانشمول انسان هم برای گارد آزادی مبنا قرار گرفته بود. رفیق مظفر محمدی به درست به این اختلاط ایراد گرفته بود و اصلاحیه ای پیشنهاد کرده بود که من مضمون آن را وارد قرار کرده ام. متن اولیه بند ٢ قرار این است:

"٢- گارد آزادی نیروی مسلح حزب کمونیست کارگری – حکمتیست است و بعنوان بازوی نظامی حزب در خدمت اهداف، آرمانها و برنامه این حزب سازمان مییابد. منشور این نیرو بیانیه حقوق جهانشمول انسان است. هدف فوری آن تضمین قدرت نظامی حزب و طبقه کارگر و مردم زحمتکش در دفاع از آزادی و امنیت سیاسی و اجتماعی خود و تضمین انجام مفاد منشور سرنگونی در هر بعد ممکن است."

متن تصحیح شده به این شکل است:

"٢ - گارد آزادی نیروی مسلح حزب کمونیست کارگری – حکمتیست است و بعنوان بازوی نظامی حزب در خدمت اهداف، آرمانها و برنامه این حزب سازمان مییابد. هدف فوری این نیرو تضمین قدرت نظامی حزب، طبقه کارگر و مردم انقلابی برای دفاع از آزادی و امنیت سیاسی و اجتماعی در جامعه است."

اضافه کردن منشور سرنگونی یک تصویر غیر حزبی و "دمکراتیک" و رقیق شده ای از گارد آزادی میدهد که درست نیست. برای ما مهم است که این نیرو یک نیروی حزبی باشد، معیارها، ارزشها و سیاستها و اتوریته حزب را بپذیرد و جزئی انتگره از فعالیت حزب باشد. این نیرو نمیتواند و نباید کاری را انجام دهد که با ارزشها و آرمانها و سیاستهای حزب در تضاد است. هر کس که به گارد آزادی میپیوندد باید از همان اول بداند که به سازمانی پیوسته است که شعار محوری آن "کارگران جهان متحد شوید"، "اساس سوسیالیسمِ انسان است" و "آزادی، برابری، حکومت کارگری" و برنامه آن "یک دنیای بهتر" است. این هویت کمونیستی و حکمتیستی باید هویت داده آرمانی و برنامه ای این نیرو باشد.

قرار پیشنهادی همه جنبه های گارد آزادی را نمیپوشاند. این نیرو به اسناد دیگری احتیاج دارد که باید تهیه و تصویب شوند. این سند مبنای کار و فلسفه سازماندهی گارد آزادی و رابطه آن با مردم و با حزب را روشن میکند. مقررات و سیاستهای گارد آزادی در هر دوره در چارچوب نیازها و سیاستهای حزب و اوضاع جامعه تعریف میشود.، به شرطی که همانطور که در این سند آمده است این مقررات و سیاستها با برنامه حزب و با اصول سازمانی ما نباید در تناقض قرار گیرد.

با این توضیحات از پلنوم میخواهم که این قرار را به تصویب برساند.

دور دوم: در رابطه با اصلاحیه ها و سوالات

رفقا

مجددا میخواستم در دفاع از قرار در همین شکلی که هست صحبت کنم.

بحث گارد آزادی را از کجا باید شروع کرد؟

رفقائی اصلاحیه هائی پیشنهاد کردند مبتنی بر اینکه جای بند ٤ و ١ عوض شود یعنی: قرار گارد آزادی از بند کردستان و از تقابل آن با جمهوری اسلامی شروع شود. من با این اصلاحیه موافق نیستم.

تغییر جای بند ٤ با ١ و شروع بحث از جمهوری اسلامی اختلاف در ارزیابی از اوضاع سیاسی و وظایف ما را میرساند. در نتیجه ضروری است که مجددا در این باره بحث کنیم. نظر من در مورد اوضاع سیاسی ایران در دستور جلسه قبلی و در بحث انجمن مارکس حکمت در مورد "انقلاب ایران و وظایف کمونیستها" منعکس است که مبنای سند گارد آزادی هم هست.

به اعتقاد من خطر سناریو سیاه و پاشیدن بنیادهای زندگی مدنی در ایران امروز از هر زمان جدی تر شده است و حزب ما باید در ابعاد سراسری در مقابل این خطر آرایش بگیرد و به آن پاسخ دهد.

اگر بحث را از کردستان شروع کنیم و فرمول همیشگی مان را بکار بگیریم آنوقت داریم بحث دیگری، و ارزیابی دیگری از اوضاع ایران را بطور ضمنی بدست میدهیم که نادرست است.

با این جابجائی در بندها اعلام میکنیم که مثل کردستان در ابعاد سراسری هم رابطه مردم با جمهوری اسلامی بُــعد یا شکل نظامی پیدا کرده است. من با این ارزیابی مخالفم. به نظرم واقعی نیست و خطرناک هم است.

اگر اوضاع ایران، یعنی رابطه مردم با رژیم و رابطه مردم با احزاب سیاسی را به کردستان شبیه کنید و یا چنین شُبهه ای بدهید، بدین معنی است که در بُــعد سراسری، در ایران، مبارزه اشکال نظامی به خود گرفته است و باید هسته یا واحدهای مسلح را سازمان بدهیم. در این صورت بحث گارد آزادی روی سنت مبارزه مسلحانه چریک شهری یا مائوئیستی میافتد یا به نظر میرسد قیام در دستور است. با این تبیین، بدون اینکه خواسته باشید، به سیاست در بُــعد سراسری شکل و رنگ مسلحانه میدهید.

به اعتقاد من در بُــعد سراسری رابطه مردم با جمهوری اسلامی شکل نظامی پیدا نکرده است و قرار نیست امروز ما در سراسر ایران مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی را شروع کنیم و قیام هم هنوز در دستور کار نیست. چنین ارزیابی ای از جنس فرمول های مجاهدین، چریک فدائی و سربداران است.

اما مهمتر از همه اینکه این برداشت میتواند فرمول جوانهائی در تهران باشد که از دو خرداد سرخورده اند و به این نتیجه میرسند که مبارزه سیاسی با جمهوری اسلامی فایده ندارد و باید به ترور و بمبگذاری روی آورد. این یک خطر جدی است. امروز خطر چرخیدن به فعالیت تروریستی از جانب پایه سرخورده دو خرداد کم نیست. درست با همان مکانیسم که مجاهدین از جمهوری اسلامی در سال ٦٠ سر خوردند و دست به اسلحه بردند. اینها هم میتوانند به خودشان بمب ببندند.

اگر بحث گارد آزادی را از تضمین امنیت و آزادی مردم و دفاع در مقابل سناریو سیاه شروع نکنیم، سر از بحثهای مبارزه مسلحانه ای در می آوریم. هم در بحثهای این دو روزه و هم قبلا در بحثهای انجمن مارکس توضیح دادم که این خطر جدی است و مهمتر، راه مقابله با آن را نشان داده ایم که باید شروع به عملی کردن آن کرد. برای قراری که در مقابل پلنوم هست نقطه عزیمت همین است.

قرار نیست ما وضعیت کردستان را به سراسر ایران تعمیم بدهیم. نیروی سیاسی و حزبی که در سطح سراسری به این وضعیت جواب ندهد شانس ایفای نقش مفیدی ندارد. نامسئول است.

سوال این است که چگونه میتوان جلو تحقق سناریو سیاه و از هم پاشیدن بنیادهای زندگی مدنی را گرفت؟ پاسخ من این است که با قدرت و با زور میشود این کار را کرد. با اعتصاب کارگری و با تظاهرات که نمیشود به جنگ دارودسته های مسلح قومی و اسلامی یا گانگسترهای سیاسی رفت. با تظاهرات که نمیشود جلو بمبگذاری "استشهادیون" اسلامی و قومی را گرفت. کسی که میخواهد جلو این دارودسته ها را بگیرد باید قدرت داشته باشد مانع آنها شود، دفعشان کند، پشیمانشان کند، فلجشان کند.

ما باید با صراحت تمام بگوئیم که در مقابل ماجراجویی جریانات سناریو سیاهی با قدرت عمل خواهیم کرد. مردم هم باید همین دید را داشته باشند. کسی که به مردم این را نمیگوید و فقط میگوید قیام کنید انشاالله بعد خوب میشود نامسئول است دارد در دست نیروهای باند سیاهی عمل میکند.

ما باید این توقع و این خواست را در جامعه بوجود آوریم که طبقه کارگر و مردم انقلابی از همان اول جلو ماجراجویی، تروریسم و قلدری دارودسته های قومی و اسلامی و همینطور گانگسترهای سیاسی با نیرو بگیرند.

کسی که به خودش بمب میبندد را نمیشود با اعتراض توده ای عقب نشاند. امروز در بغداد تظاهرات نمیشود چون هر ٢٠ نفری که جمع شوند مورد حمله خمپاره و بمب و آر پی جی هر دارودسته جنایتکاری قرار میگیرند. اعتصاب کارگری و تظاهرات توده ای جواب سناریو سیاه نیست. کارگران و مردم هم جرات تظاهرات ندارند. اینها ابزارهای مبارزه در یک جامعه مدنی است. مدنیت مبنای کارکرد این چنین تاکتیکهائی است با کسی که از اساس مدنیت را میپاشاند و یا این مدنیت برایش ارزش ندارد نمیشود مبارزه سیاسی کرد.

بحث بر سر این است که ایران در آستانه یک سناریو سیاه قرار گرفته است نیروهای سناریو سیاه هم امروز تقریبا تمام بستر اصلی بورژوازی و مهمتر از همه آمریکا را شامل میشود. کل بستر اصلی اپوزیسیون بورژوائی فدرالیست قومی – مذهبی شده است. دارند روی عراقیزه کردن ایران سرمایه میگذارند. دیگر جمهوری اسلامی تنها مشکل مردم ایران نیست. بگذارید فردا آمریکا یا اسرائیل چند بمب به ایران بزنند آنوقت خواهیم دید که کمونیستها، طبقه کارگر و مردم انقلابی با چه فاجعه ای روبرو خواهند شد. دفاع طبقه کارگر از معیشت و یا دستمزدش تبدیل به نامربوط ترین مسئله جامعه خواهد شد که حتی نمیتواند خود کارگران را جمع کند.

حزب ما و این پلنوم دارد تصمیم میگیرد در مقابل این پدیده بایستد و ابزارهای مقاومت و مقابله را به جامعه و طبقه کارگر بدهد. مهمترین ابزار، روشنی افق سیاسی است. این کار به کلی متفاوت از رسمی کردن فعالیت فی الحال در کردستان و یا تـسـّری آن به سایر مناطق ایران است.

شرایط به نسبت سالی که کنفرانس اول کمونیسم کارگری را گرفتیم و توضیحی که برای اهمیت پتانسیل نظامی در کردستان دادیم و نسبت به زمانی که قطعنامه علیه فدرالیسم و قطعنامه در مورد خطر سناریو سیاه را نوشتیم تغییر کرده است.

عراق در اشغال آمریکاست، جمهوری اسلامی دارد سلاح هسته ای میسازد و مستقیما کاری از آمریکا و غرب بر نمی آید. عراقیزه کردن ایران یک پروژه مشترک کل بورژوازی شده است، فدرالیسم قومی - مذهبی عروج کرده، به جز ما همه نیروهای سیاسی اپوزیسیون یا فی الحال فدرالیست قومی شده اند و یا با زدن خود به خواب و بی اهمیت جلوه دادن این خطر عملا به اردوی فدرالیسم پیوسته اند. در نتیجه وظایف ما تغییر کرده است.

من طرفدار این نیستم که سازمان دادن گارد آزادی را از تهران شروع کنیم و این به صراحت در بند ٥ قرار آمده است. دقیقا به این دلیل که حزب ما میتواند روی یک بستر ماجراجوئی نظامی بیفتد که جوانان سرخورده از دو خرداد میتوانند نیروی محرکه و مبنای آن باشند.

درست همانطور که جوانان سرخورده از مبارزه سیاسی "جبهه ملی" در سال ١٣٤٨ دست به اسلحه بردند. چریک فدائی و مجاهدین خلق جوانان جبهه ملی بودند نه ادامه چپ نوع حزب توده. مسعود احمدزاده و تئوریسینهای اصلی چریک فدائی از سنت جبهه ملی میآیند و نه حزب توده. بعدهاست که جوانان سرخورده از حزب توده (جزنی و غیره) به این جریان میپیوندند. هنوز هم شکاف میان این دو سنت در بقایای چریک فدائی وجود دارد.

سال ١٣٤٧ – ١٣٤٦ با سرکوب اعتراضات سیاسی جبهه ملی توسط رژیم شاه، جوانان جبهه ملی به این نتیجه میرسند که مبارزه سیاسی نتیجه ندارد باید دست به مبارزه مسلحانه زد. عنوان "مبارزه مسلحانه هم استراتژی و هم تاکتیک"، بیان دقیق استراتژی و تاکتیک جدید است، عنوان گویای این جدائی در شیوه مبارزه بود.

بخش مذهبی (جوانان نهضت آزادی) در این جدائی سازمان مجاهدین را ایجاد کردند و بخش غیرمذهبی تر آن چریکهای فدائی را.

امروز هم میتواند این اتفاق بیفتد. بخشی از سرخورد گان از دو خرداد میتوانند دست به اسلحه ببرند. میتواند، نمی گویم حتما این کار را میکند. بخش مهمی از اینها سنت چنین کارهائی را دارند. از "دانشجوی خط امام" و "برادران سپاه" و مامورین دستگاه اطلاعات جمهوری اسلامی هستند و هنوز به آن افتخار میکنند. این نوع روی آوردن به اسلحه مطلقا علامت رادیکالسیم نیست. فقط علامت میلیتانت بودن است. باید جنبش را نگاه کرد.

بحث ما این است که صورت مسئله در ایران تغییر کرده است. ما با مسائل جدیدی روبرو هستیم باید به این مسائل جواب بدهیم. گسترش فعالیت تاکنونی و تعمیم دلبخواه وضعیت کردستان به سایر مناطق ایران راه درستی نیست.

یکی از دلایلی که جامعه قیام نمیکند ترس از این وضع و ناروشنی نسبت به آینده است. تا ما به مردم نشان ندهیم که قدرت دفاع از خود و از جامعه را میتوانند تامین کنند، بعید است مردم چشم بسته زندگی خود و فرزندانشان را به کام عراقیزه کردن ایران ببرند. مردم از سر استیصال قیام نمیکنند. این یک تصور آنارشیستی و بیمارگونه است. قیام مردم قبل از هر چیز محصول خوشبینی و امید به آینده و دیدن امکان پیروزی است. مردمی که در مقابل خود خطر عراقیزه شدن ایران را میبینند قیام نمیکنند. درست به همین دلیل هر تعرض نظامی آمریکا یا اسرائیل یا کل ماجراجوئی نظامی در منطقه برای جمهوری اسلامی عمر میخرد و خود جمهوری اسلامی بیش از گذشته به این سیاست روی آورده است. با شعر گفتن در مورد قیام و جیغ کشیدن در مورد آن قیام صورت نمیگیرد.

بنابراین باید روشن باشد که نقطه شروع ابتکار گارد آزادی برای من و برای قراری که نوشته ایم این وضعیت است و نه تصمیم به گسترش پتانسیل نظامی مان از کردستان به سایر مناطق ایران.

در اهداف نیرو و قابلیت نظامی ما در کردستان هم باید تغییر به وجود بیاید. در کردستان هم بُــعد جلو گیری از سناریو سیاه برجسته تر میشود.

قبلا در کردستان احزاب مسلح بودند اما حزب دمکرات فدرالیست نبود. امروز نیروی مسلح این احزاب نیروی مسلح سناریو فدرالیسم قومی در ایران شده است. حتی کومه له هم اگر حزب دمکرات در "هیات نمایندگی خلق کرد" راهش بدهد زیر فدرالیسم را امضا میکند. مگر درست به دلایلی کمتر از این اعلام نکرد که حزب دمکرات را "انقلابی" میداند؟ چیزی که حزب دمکرات طی ٤ – ٥ سال جنگ نتوانست به ما بقبولاند، اینها با یک امتیاز حقیر قبول کردند. فدرالیسم را هم قبول میکنند.

ما با پدیده دیگری در جامعه روبرو هستیم. امروز اگر در کردستان گارد آزادی، علاوه بر وظایف "روتین" و آشنای خود، وظیفه حفاظت از بنیادهای زندگی مدنی در جامعه، حفاظت از امنیت سیاسی و جانی و اجتماعی مردم را قائل نباشد بازنده خواهیم بود. گارد آزادی باید قبل از نیروهای سناریو سیاه کنترل شهرها و محلات را بدست بگیرد و بعلاوه قادر باشد از حاکمیت مردم در مقابل این نیروها دفاع کند.

گارد آزادی تنها بحث پتانسیل نظامی در مقابل جمهوری اسلامی نیست. بحث ممانعت از جنگ دیگری است که در پروسه سرنگونی جمهوری اسلامی و یا بعد از آن از جانب بازماندگان جمهوری اسلامی و اپوزیسیون جمهوری اسلامی میتواند به مردم و به جامعه تحمیل شود. جمهوری اسلامی را با قیام مردم میتوان سرنگون کرد و ما تمام تلاشمان را در این راه بکار میگیریم. کار جمهوری اسلامی را با قیام میسازیم این قسمت ساده مسئله است. اگر بازمانده جمهوری اسلامی جریانات تقویت شده و شارژ شده اسلام سیاسی نبودند، اگر اپوزیسیون فدرالیست قومی و مذهبی وجود نداشت، اگر آمریکا این سیاست را نداشت و اگر اپوزیسیون فدرالیست و گانگسترهای سیاسی مسلح نبودند ما محتاج گارد آزادی نبودیم. مشکل این است که قبل از اینکه دولت جمهوری اسلامی فرصت کشتن کارگر و مردم معترض در اهواز و سنندج را پیدا کند، ممکن است "استشهادیون"، الاحواز، هخا، پژاک و یا جریان زحمتکشان این کار را بکنند. بغداد و سلیمانیه و موصل را نگاه کنید. در مقابل این خطر کارگر نفت خانه نشین میشود. به خاطر اینکه اپوزیسیون به تظاهرات اش بمب میزند. همان کاری که در بغداد و بصره و عماره و موصل و کرکوک و سلیمانیه و اربیل میکنند.

این اوضاع جدیدی است که سعی کردم در این پلنوم، همینطور در بحث انجمن مارکس – حکمت، توجه شما را به آن جلب کنم. این اوضاع جدید وظایف جدیدی را در دستور ما قرار میدهد. باید با دقت و روشنی تمام این اوضاع جدید را بشناسیم و با قاطعیت وشفافیت نظری و سیاسی کامل پای اجرای این پروژه ها برویم.

جابجائی بند ٤ و ١ این قرار، کل فلسفه آن را تغییر میدهد. من نگران کارمان در کردستان نیستم. قواعد و بالا و پائین کار و پتانسیل نظامی در کردستان را میشناسیم. آنچه که باید بشناسیم اوضاع جدید و وظایف جدید در ایران است.

اپوزیسیون مسلح و هویت قومی مذهبی

رفقائی اشاره کردند که احزاب سیاسی تنها در کردستان مسلح هستند. این هم به نظر من درست نیست. فاشیستهای قومی در اهواز همین دیروز بمب منفجر کردند، مجاهدین مجددا، این بار با کمک و تایید دستگاههای اطلاعاتی آمریکا، مسلح شده و فی الحال واحدهایشان، که بعضی میگویند واحدهای مشترک با نیروهای آمریکائی است، در رفت و آمد به عمق ایران هستند. آمریکا با همه توان نظامی خود دارد روی فدرالیسم و نیروهای فدرالیست قومی و مذهبی سرمایه گذاری میکند. حزب دمکرات کردستان با قبول طرح فدرالیسم، دارد برای همه ایران نسخه میپیچد و جنگ را به تهران میکشد. حزب دمکرات و نیروی مسلحش دیگر یک پدیده محلی کردستانی نیست، محمل جمع کردن همه نیروهای سناریو سیاهی شده است. فدرالیستهای قومی و مذهبی که دور عبدالله مهتدی یا عمر ایلخانی جمع نمیشوند، دور حزب دمکرات متحد و فعال میشوند. امروز حزب دمکرات و نیروی مسلحش یکی از مهمترین بازیگران و پشتوانه های سیاست فدرالیستی در صحنه سراسری ایران است.

قرار پیشنهادی از این زاویه به دنیا نگاه میکند. از حزب میخواهد که با جسارت و قدرت وارد این پروسه شود و برای این کار باید از نظر سیاسی مثل الماس شفاف و تیز و قاطع بود. این کار را با ناروشنی، با ابهام و نیمه و ناتمام نمیشود انجام داد. اگر پلنوم در این مورد اطمینان کافی ندارد درست ترین کار این است که فعلا این قرار را تصویب نکنیم و به بحث در این مورد ادامه بدهیم. تصویب قرار اهمیت فرعی تری نسبت به روشنی سیاسی و عملی ما دارد. از نظر من به تعویق انداختن تصمیم گیری در این مورد میتواند اصلا نشانه ضعف نباشد. بعکس میتواند نشانه جدیتی باشد که خصوصیت همیشگی جریان ما بوده است.

بعد از تصویب این قرار و شروع بحثهای ما، اپوزیسیون فدرالیست از همین سر به ما حمله میکند که چرا از جمهوری اسلامی شروع نکرده اید. حزب ما و رهبری ما باید در مقابل چنین حملاتی جواب روشن داشته باشد. مهمترین ابزار فدرالیستها بی اهمیت کردن و حاشیه ای نشان دادن امکان سناریو سیاه و عراقیزه شدن ایران است. قبل از اینکه در مقابل ما یا طبقه کارگر و یا مردم دست به اسلحه ببرند میخواهند مردم را قانع کنند که چیزی که بدست گرفته اند برگ زیتون است نه بمب هسته ای یا شیمیایی یا اسلامی – قومی. برای این کار از تعرض سیاسی به ما شروع میکنند و حزب باید کاملا قادر به دفع این حملات و منتقل کردن جنگ سیاسی به میدان حریف باشد.

مردم هم در همین پروسه روشن میشوند و به قدرت خودشان و قدرت ما باور میکنند. اگر پلنوم احساس اطمینان و اعتماد به نفس و روشنی سیاسی لازم برای وارد شدن در این جدال سیاسی و عملی را ندارد، بهترین کار به تعویق انداختن تصمیم به بعد از بحث بیشتر است.

در معرفی این قرار اشاره کردم که این قرار همه جنبه های گارد آزادی را نمی پوشاند. گارد آزادی قاعدتا نیازمند بیانیه، مقررات، نوشته های آموزشی، اسناد استراتژیک، تاکتیکی و عملی متفاوت است. این اسناد باید به تدریج و بسته به شرایط و نیاز تهیه شوند و به تصویب مراجع مسئول برسند. این قرار مبنای کار را روشن میکند. بسیاری از نکاتی که مورد اشاره رفقا قرار گرفت به این اسناد تعلق دارند و جایشان اینجا نیست. این قرار به خودمان و دنیای بیرون چارچوب عمومی کار را نشان میدهد و اعلام میکند که این پلنوم چه کاری را میخواهد انجام دهد. اعلام میکند که ما از اساس کار دیگری را شروع میکنیم، مبنای جدیدی را در سیاست ایران میگذاریم و از قابلیت و پتانسیل موجود حزب مان هم البته نهایت استفاده را خواهیم کرد.

کل بحث من این است که اگر این کار را نکنیم هم طبقه کارگر، هم ما و هم مردم انقلابی در این کشمکش بازنده خواهیم بود. گارد آزادی پدیده ای متعلق به کردستان نیست. به تهران و اصفهان و شیراز و تبریز مربوط است. چون در اصفهان مجاهدین مسلح هستند، بورژوازی "بختیاری ها"، "قشقائی ها"، "عرب ها"، "بلوچ ها"، "یهودیان"، "بهائیان"، "سنی ها" و "آذربایجانی ها" را مسلح میکند. و اینها جنگ را از تهران و اصفهان و شیراز و تبریز شروع میکنند نه از کوههای کردستان. این اتفاق دارد جلو چشم ما میافتد. سوال این است که آیا کمونیسم و طبقه کارگر کالیبر، دوربینی، مسئولیت و جسارت و کاردانی پاسخ دادن به این خطرات را دارد؟ یا مثل همیشه خود را به لفاظی و دنباله روی مشغول میکند. بر تن انقلاب ٥٧، به ضرب میدیا و تبلیغات و توافقات، لباس اسلامی کردند. میخواهند بر تن انقلاب آتی ایران به ضرب اسلحه و پول و تبلیغات و نیروهای فدرالیستی لباس قومی بپوشانند. سوال این است که آیا کمونیستها در این انقلاب همان جائی که پوپولیست های سال ٥٧ ایستادند خواهند ایستاد؟ آنوقت نه گاردی در مقابل اسلام و آل احمدیسم داشتند و نه راستش مرزی با ناسیونالیسم ایرانی جهان سومی. امروز هم چپ نه مرز درستی با قوم گراها دارد و نه با مدرنیسم هخا و میلیتانسی الاحواز احساس تمایز میکند.

ممانعت از دادن هویت قومی به جای هویت انسانی به انقلاب آتی ایران تنها با قدرت ممکن است. این قدرت از روشنی فکر و سنت اجتماعی و از قابلیت نظامی در می آید. دشمنان مردم فی الحال اسلحه شان را روی دوششان انداخته اند. در مقابل این صف ارتجاع تنها ما، بعنوان یک حزب، ایستاده ایم. تنها ما میتوانیم به همه انسانهای شرافتمند، انقلابی و آزادیخواه، در هر جا و هر سازمان و حزبی که هستند، را به گرد یک راه حل انقلابی و انسانی و عملی متحد کنیم و جامعه را از این مهلکه عبور دهیم.

ما باید یک تصویر، یک راه، را در مقابل جامعه قرار دهیم. باید مردم در تهران و اصفهان و شیراز و سنندج و مریوان این تصویر و این راه را بپذیرند و حول این پرچم متحد شوند. این در مقایسه با سیاستهایمان در رابطه با حزب دمکرات و نظامی شدن سیاست در کردستان و اهمیت داشتن پتانسیل نظامی، که تا حال به آن مشغول بوده ایم، سیاست و جهت گیری متفاوت و جدیدی است.

ما باید به سرعت مشغول عملی کردن این سیاست در کردستان شویم و در سایر نقاط ایران، همانطور که اشاره شد باید اولا تصویر بدهیم و توقع بوجود آوریم و ثانیا با دقت و وسواس، عملی کردن آن را شروع کنیم. متوجه باشیم که از شرایط زیاد جلو نیفتیم و همینطور عقب نمانیم. تناسب قوا در خارج کردستان و تصور مردم از رابطه شان با احزاب با کردستان متفاوت است. باید با دقت و حساب شده پیش برویم که برنامه ریزی برای آن، کار کمیته های مسئول این کار است.

در مورد رابطه سازمانی گارد آزادی با حزب

در مورد رابطه سازمانی گارد آزادی با سازمان حزب، در سند آمده است که این نیرو جزو سازمان محلی حزب است و به نظر من همین طور هم باید بماند. کنترل محل و دفاع از بنیادهای زندگی مدنی در هر جا، کار مهم حزب است. به همین دلیل در هر محله، در هر شهر، در هر کارخانه یا دانشگاه گارد آزادی تابع کمیته حزبی محل و جزو سازمان حزب در آن محدوده است. جدا کردن اینها منجر به غیرسیاسی شدن گارد آزادی و غیرپراتیکی شدن سازمان حزب، ایجاد یک حزب کم خاصیت و یک سازمان نظامی "ماورای سیاست" میشود که از هر نظر به ضرر ماست. در شرایط خاص که احتیاج به تمرکز و تحرک واحدهای بزرگتر داشته باشیم برای آن وظیفه میتوانیم نیروی عمل (task force) لازم را بوجود آوریم و تصمیمات موردی بگیریم. از نظر اصولی گارد آزادی جزو سازمان حزب است و تابع سلسله مراتب کمیته های حزبی از کمیته کارخانه تا کمیته محل یا شهر و غیره است.

من از این قرار در همین شکلی که هست دفاع میکنم و از پلنوم میخواهم که آن را تصویب کند. مگر اینکه پلنوم رای به عدم کفایت مذاکره بدهد که به نظر من هیچ ایرادی ندارد.